پیشیانه

تو چه می دانی پیشی کیست...!

پیشیانه

تو چه می دانی پیشی کیست...!

تائو

بند هفتم

چه گرفته‌ام... و این درد، این زخم، نرم‌نرم از پا درم می‌آورد. بر جای‌جای تنم نشسته است. غبار هم می‌نشیند. کوهی از ملامت و سست کاری.  هزار بهانه برای بودن دارم؛ هنوز اما گرفتار هستیم هستم. کاش بود کسی و بودنم را به رخ می‌کشید و سیلی‌ای جانانه‌ام می‌زد... در این سرما شاید کسی دستش را از در نمی‌آورد ... برای پاسخ گفتن.

خسته‌ام؛ گرفته و گرفتار دردم و با این حال زار، به دیگران هم امید باید بدهم... و چه پوشالی خواهد بود این یاری‌ها... و چه توخالی... تا تهی شدنم، چیزی نمانده.

پاره‌یِ چهل ‌و ششم

به گاهِ بودنِ تائو اسبانِ چابک گمارده می‌شوند بر کشیدنِ ارابه‌هایِ پرسرگین در کارزارها.

به گاهِ نبودنِ تائو اسبانِ جنگی رها می‌شوند بر تاختن به میدان‌ها.
گناهی نیست بزرگ‌تر از پی‌روی‌ خواستِ درون؛ نگون‌بختی‌‌ای نیست سترگ‌تر از نادانی؛ بلایی نیست زشت‌تر از آز. خشنودی از دانستن، شادی‌آور است.

چیزی هست درونی و ذاتی، که پیش از بهشت و زمین بوده ‌است. بی حرکت و ژرف و یکتا و بی‌تغییر. همه جا هست و ... شاید مادر جهانش بدانند. من نامش را نمی‌دانم. نزدیک شدن، دور شدن است و دور شدن، بازگشتن. تائو نهایت است؛ بهشت نهایت است؛ زمین نهایت است؛ و انسان هم. چهار چیز نهایتند و انسان یکی از آن‌هاست.

انسان پی‌رو آیین زمین است؛ زمین پی‌رو آیین بهشت است؛ بهشت پی‌رو آیین تائوست و تائو پی‌رو آیین خویش.

پایان بند هفتم

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی پژوم پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ق.ظ

سلام پیشی خان...
متاسفانه فرصت نیافت‌‌‌ ام همه این هفت بند را چنان که باید پی‌گیر شوم. این یکی را اما که خواندم بسیار خوب بود.
راستی یک سوال. تائو چیست؟

پیشی پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:54 ب.ظ http://pishinebesht.blogsky.com

تائو فلسفه ی لائوتزه ست که بعد کنفسیوس بزرگ ترین فیلسوف عهد باستان چینه و در لغت به معنای «راه و فضیلت».

مهدی پژوم جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:32 ب.ظ

تائوئیسم را می‌‌دان‌ام رفیق. این‌که تائو این‌جا چیست را پرسیدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد