پیشیانه

تو چه می دانی پیشی کیست...!

پیشیانه

تو چه می دانی پیشی کیست...!

چشم انتظار

از هر دری که بیرون می آیم
و به هر راهی که قدم می گذارم
چشمانت مرا می خواند
و دستانت،
گره کرده
بی هیچ نیازی طلبم می کند.
چه شیرین طعم این انتظار
 در تنم جریان می یابد
و از وجود سیرابم می کند.
هر چند خورشید
 دریای سرخ افق را در آغوش گیرد
و جهان در رستاخیز وهم پایان پذیرد
هشیاری پنهان این خلسه
در طلوع نگاه تو رهایم می کند.
یک نگاه کافی ست تا
در قاب ذهن من نقش بندد،
تصویر چشمانت
نشسته در کنار دیوار
منتظر، اما بی انتظار ...

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی پژوم یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ق.ظ http://mahdipejom.blogsky.com

سلام پیشی خان...
خوانده ام ات پیش از این و تحسین ات کرده ام برای این گفتار بی نقص...
روزگارت خوش و آرام دوست خوب...

دیگه قرار نشد لو بدین حاج آقا که "خوانده ام پیش از این" ...

از خاک کمتریم یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:06 ق.ظ http://dusty.blogsky.com/

قانون انتظار:"منتظر، اما بی انتظار ..."

هرچند مقصود وضع قانون نبود

پریسا جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.parisaeftekhar.blogfa.com

پیشی ما از دست رفت :)

زیبا بود

کجا رفت؟ نه خیر تازه اومده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد